Translate

۱۳۹۴ تیر ۸, دوشنبه

دو انسان،،،،دو قلم،،،دو جنازه

سوسکی در پیله به این خیال پروانه شه
نمی دونم چرا پیشرفت بشر موجب زوال شه

نامه ای نوشت به خود تا درد کسی به فکرش نیستو تسکین بده
واقعا بردگی مترادف زندگی شده خالی،گیج، بدون مسیره

زیر باران اشک ننه ها باید غسل میت گرفت،زابه را
پدر تو کجای چرا دست به دامان شفا و دعا شدی مگر یادت رفته سرنوشت آنه لیز میشل را

سر سفرمون به جای غدا عزا بود
خواهرو برادرام چشمشون به راه یک نیم روز صفا بود

مرد عیالدار عاشق چند لحظه ارگاسم با زن مردم بود
بطری های بازیافت شده به گوی های مقعدی برای محبوسی ها بود

تفرج گاه مردم شیره خانه،تفریح سالم خفت گیری،قاپ زنی و خودکشی 
مردمان جنوب،اهواز به جای آیس باکت چلنچ خاک رو سرشون ریخته شد گالون گونی

مونا محمودنژاد را کشیدن پای چوبه دار به جرم بی جرمی
بشکنه دست قاضی که طناب انداخت دور گردن دانش آموز 16 ساله،عاطفه  رجبی


از اینجا دو شاخه گل میموزا تقدیمشان میکنم
اونا نه 4 تا خس و خاشاک بودن و نه حامی شیر شمشیر به دست

Armin ir918