Translate

۱۳۹۴ مرداد ۶, سه‌شنبه

انژکسیون افکار،،،

نوح کلاغ سیاهش رفتو خبری نیاورد
مژده دروغو کبوتر سفید اُلوهیم آورد

نوشته پشت وانت ها شدیم براستی
برکه غم زده وزغ نداره میدونستی

طرف با اتومبیل میلیاردیش میره رالی
اینجا، یارو مرامش شرطبندی رو لاری

 اِفه باربیکیو کی چی ،اُدکلن کباب زدین
اشک خدا اختراع نو واسه تور فضا رفتن

قاعدمون از طفولیت نخورده مست و سیر
پُز فرنگی بلد نیستیم مزمون ماست موسیر

تُفو،تُفوف،بشاش،برین قی کن رو انسانها
اگه فاکتور اصولشان خلاصه میشه تو دُلارها

هنر نزد ایرنیانست و بس سخن کدام نا به خرد
آخرین دعام نزد یزدان به خُردمند عطا کن خرد

سبب نوبر و بکر انتحار فعل،فقدان توالت شد
دیوارمون به قدری کوتاه سکوی میدان آزادی شد

 Armin ir918



۱۳۹۴ مرداد ۲, جمعه

خیانت مادر،عف پسر،خواب پدر،،،

فرزند بشناخت مادرش زیاد
واقف از هر سر و کارش

نمیدانست طفلک فقط این را
شهوانیست یا معتاد سکس

به غیر از شوهر خویش
شوهر بی نکاح داشت نیز

شوهر بی نکاح رفیق شوهرش
همکار و اما صاحب کارش

دمی او نبود بی نکاح جیم میشد
اجیر به خانه اش آلتی تر میکرد

فرزند بشنوید صدای آه و اُه را
بدید سیاه خفت و خیز را

درخود بشکست غیرت و بغض را
متحیر چه کند حکایت ناموس را

بیم داشت با فاشش خانواده بگُسلد
 پدر مادر را به طلاق یا مرگ ریسد

خلاصه مادر اُخت به دو نرینه داشت
در ابتدا نیاز به تمکن بی نکاح نداشت

بعدها شوهر بباخت مال و منال را
یکشان گرو صفر بود تا الان را

گذشت از آن قضایا و خیانت محرمانه
مادر هم کیف میکرد هم بساط کاسبانه

در عقوبت این واقعیت اجتماعی
نه برملای در کار بود نه ترکی

فرزند به این استنتاج رسید آخر
اختیار تن و جان آز آن مادر

مادر گر بخواهد به پادگانی میدهد
اصلا تی ان تی توش جا میدهد

منفجرش کند یا حظ کند به ما چه
هر دو راضی گور پدر بابای قاضی
Armin ir918




۱۳۹۴ تیر ۳۱, چهارشنبه

تا به کی,,,

آب آهن تافتن به جاجیم تا به کی
نرود میخ پولادین به سر تا به کی

زهر دیگران سر کشیدن تا به کی
کشکول،خرقه به تن کردن تا به کی

 مرید کاهل پی مذهب گرفتن تا به کی
چشم به رب و نبی دوختن تا به کی

محظور، حرام، مکروه، مباح تا به کی
مخلوق گل بازی خدایان بودن تا به کی

تفکیک، تفتیش بین زن و مرد تا به کی
حکم مرگ بریدن تعزیر،تعذیب تا به کی

چپاول،قتل عام،تلبیس و تحمیل تا به کی
در سوگ جگر گوشه ها خفتن تا به کی

نشان عرق به کمان کمانگیر تا به کی
عرب و عجم خطاب کردن هم تا به کی

نا عدالتی و ناحقی و استکبار تا به کی
هستی را به سوی ویرانی بردن تا به کی

 Armin ir918

۱۳۹۴ تیر ۲۶, جمعه

سرنوشت بشر دستمایه گذشته...

ای مداد شعری روشن کن نکوتین سلولها پاک رقیق شده 

پشت شیشه تراس خانه کلنگی مگسی با خودش درگیره


به قدری مزاح گو شدیم مزاج بدنمان دیابت هزلیات گرفت

جوکر در مراسم تشییع جنازه خدا دوست دختر دلقک گرفت


از بس رنگ و لعاب نو ندیدیم چشامون مرض دالتونیسم گرفته

یکی از شکم سیری می ناله یکی در سومالی اصلا شکم نداره  


دریغا، وقت اذان به افق هاویه قاری حضرت مولوی ابلیس

مقعد نهیب زد به مرقد خاک تو مالجت به هموروئید فخر نلیس


سمرقند و بخارا شد دَهش شعرا الان می بالی به خلع ابوموسی 

زمان پاپاسی باید میدادیم نه الان دوره ریال کفر به مغان عیسی


واویلاست اگه آرشیتکت نردبان دژخیم عدوهایمان هیرام میبود

حرص نخور اونم مثل آنتونی گادی فقط دیزاینر تابوتش نبود


سیلوهای گندم یوزارسیف مصادره  جای روسپیگری هفت ساله

طی الارض ها مدرنیته،سوخت سبک میسوزانند اکتوپلاسمه


نام  اتم  نام خانوادگی بمب  نام  مادر ماینتر نام پدر اوپنهایمر

آی آس آی ال تز پرچم دروغین توافقات ژنو ملتی کن،گورخر

Armin ir918